+ یکی میگفت بابا من کاره ای نیستم ، منو در راه بازگشت به خونه گرفتن + یکی میگفت کاش هرچی میخواستن میزدنمون ، ولی بعدش ولمون میکردن + یکی میگفت قلبم داره وا میسته ، یه قرص پروپرانول بیارین برام و میشنید که بمیری بهتره + یکی قایمکی به سرباز ِ نگهبان میگفت پنج هزار میدم و فقط با خونمون تماس بگیر و بگو که زنده ام و میشنید نه + یکی میگفت خواهشا جوراباتونو درارین و بزارین زیر موکت + یکی یه گوشه داشت نماز میخوند ، عجب آرامشی داشت . فکر کنم دعا میکرد زودتر آزاد بشه + یکی میگفت پروستات من مشکل داره ،تو رو به خدا زود زود بزارین برم دستشویی + یکی که خیلی شبیه خط شکن ها در جبهه بود میگفت خودتون رو برای بازجویی و اعتراف آماده کنین و توصیه میکرد هر چی بازجو خواست رو بگین و در دادگاه بزنین زیرش و بگین که داشتن میزدنتون که این حرفارو زدین + یکی میگفت تا حالا نمیدونستم صابون اینقدر مزه ی گس و ترش و شور و بدی داره + یکی میگفت تا حالا کاسه ی توالت رو ازین فاصله ی نزدیک ندیده بوده + یکی میگفت همین الان از اون دنیا براش پیغام آوردن که "امروز که محتاج تو ام ، جای تو خالیست ؛ فردا که میایی به سراغم نفسی نیست" + یکی ...
|